انسان به مثابه جزیی از یک کلیت بزرگتر از خود، عنصری هستیمند از هستی وجودی بزرگتری است که در عین پیوستگی با هستی وجود مستقل مادی نیز دارد؛ این تناقض زیستی انسان را قادر میسازد فردیت خود را در عین جمعیت (متصل به هستی) حفظ کند و بتواند از دید ناظر فردی خویش، عظمت هستی و زیستن خود در این عظمت را بنگرد؛ در واقع زیستن این جهانی انسان راهی جهت شناخت آگاهانهتر از خود و جهان پیرامونی خویش است که در عین جدایی ظاهری، همچون نخهایی نامریی به کل هستی پیوند خورده است و در کلیت هستی حل شده است.
0 دیدگاه